ای سرا پاناز
پشت باغستان دشتی سبز است
ساکنانش ازاد
خانه ها فا قد چفت وبست است
سفره ها گسترده
در، باز
مهربانی را وقتی از در میرانند
از پنجره میا ید
لقمه نانی با یک سر سوزن لطف
سهم ما میشد کافی بود
برویمِِ
اشکوری