رقص سنگ
زمن مپرس از چه رو دلم دچار میشود
سنگ کنار چشم تو شکوفه دار میشود
کنار چشمهای تو سکوت حرف میزند
سنگ به رقص میرسد چوب دو تار میشود
جسم پرنده تر زجان خاک زلال آسمان
نگاه تو به سو یشان که رهسپار میشود
به من نگاه میکنی به تو نگاه میکنم
خاک جوانه میزند خزان بهار میشود
به چهارشنبه میرسم به اتش نگاه تو
دلم اگر چه می پرد ولی دچار میشود