سلام...چه عجب خانم...
اي عشق جوانه كن بهار است
هر شاخ كهن،جوانه دار است
شد غرق شكوفه سيب و دل نيز
حواي هميشه بيقرار است
سر سبزي نيم لحظه ي من
سبزينه هفت سبزه زار است
اي عشق! شكفتنم بياموز
دل غنچه باغ انتظار است
بيهوده مگوي كيست معشوق؟
او چشم و چراغ روزگار است
شهر تن و شهر جان ما را
بسپار به او كه شهريار است
تا ديده بر او فتاد كاين كيست
دل گفت كه :يار ، يار ، يار است
اي عشق ! بدين مجال كوتاه
زين بيش مرا چه اعتبار است؟
برخيز و كمند خود رها كن
درياب!كه آخرين شكار است. سيمين بهبهاني
اينم جريمه اينكه نيومدم زودتر ...خوبه؟
حقا كه شعرهاي رهي معيري نظير نداره
پاينده باشي